امروز با هم رفتیم بازار مامان بزرگ هم اومد وقتی میخواستم لباسهات را عوض کنم با شگفتی دیدم که لباست کوتاه شده کلی هم ذوق کردم آخه قد دخترم بلندتر شده . میخواستیم بریم برای پانیذ کادوی تولد بخریم 5شنبه تولدشه اول دفعه رفتیم اسباب بازی فروشی شما چون توپ بازی را دوست داری مامانی میخواستم برات توپ بخرم عمو فروشنده چند تا توپ آورد و تو از بینشون یک توپ سبز رنگ که عکس باب اسفنجی روش بود برداشتی و دیگه به هیچ کس ندادیش مامان هم همون را برات خرید.بعد رفتیم برای گلم یک کلاه خریدیم . مامان بزرگت هم کمی خرید کرد . برای پانیذ هم چیزی نخریدیم دوباره باید یک روز دیگه بیاییم تو دختر ناز اصلاً ...